بعضی ایرانیان زبان انگلیسیشان ضعیف است |
گفتگوی ماهنامه مونوریل با "فضلین شمسالدین"، از مسولان کتابخانه مرکزی دانشگاه یوپیام
یکی از مسوولان کتابخانه دانشگاه یوپیام است و در بخش مدیریت آن فعالیت میکند. به طور ویژه، رابط دانشکدههای زبانهای مدرن و آموزش با کتابخانه است و دانشجویان این دو دانشکده را برای دستیابی به منابع مورد نیازشان راهنمایی میکند. فضلین شمسالدین از سال 2007 همکاریاش را با کتابخانه یوپیام آغاز کرده و دانش آموخته رشته کتابداری از دانشگاه یوآیتیام شاه عالم است. همان دانشگاهی که تا چند سال پیش مخصوص بومیپوترا بود و مدتی است درهایش بر روی دانشجویان غیر بومی نیز باز شده است.
فضلین نیز همچون بسیاری از زنان همنژادش لباسی بلند و رنگارنگ موسوم به باتیک پوشیده که تا حدی یادآور نوع پوشش عشایر ایران است. با تعجب سوال میکند که چرا او را برای مصاحبه انتخاب کردهام و وقتی میگویم به دلیل شغلش با ایرانیان بسیاری در ارتباط است، تعجبش فروکش میکند. توضیح میدهد که او و همکارانش با شروع هر ترم دانشجویان را در گروههای مشخص با سیستم خدماترسانی کتابخانه یوپیام آشنا میکنند و کلاسهایی دارند تا برخی امکانات دیگر را عمیقتر آموزش دهند؛ امکاناتی که در تحقیق و مطالعه میتواند مفید باشد. به علاوه دانشجویان دو دانشکده میتوانند به او مراجعه کنند تا سوالهایشان را درباره جستوجوی کتاب، مقاله یا پایاننامه پاسخ دهد و در این رابطه یاریشان کند.
او در برابر این پرسش که چهقدر ایران و ایرانی را میشناسد، میگوید که تقریبن هیچ شناختی ندارد، فقط دوستی دارد که ایرانی است و وقتی از کشورش برگشته برای او بادام زمینی سوغات آورده است. اما هر ترم تعداد بسیاری دانشجوی ایرانی در دو دانشکده مذکور ثبت نام میکنند و فضلین به شماری از آنان آموزش داده یا راهنماییشان کرده است؛ شاید بالغ بر 500 نفر. با این حال با هیچ یک از ایرانیان دوستی عمیقی پیدا نکرده است و رابطهاش با دانشجویان در حد یکی از مسوولان کتابخانه است و نه بیشتر.
فضلین میگوید تاکنون مشکلی با دانشجویان ایرانی نداشته است اما همکارانش مثل او خوششانس نبودهاند. «گاهی مشاجرهای در گرفته و بحثی به راه افتاده که خیلی زود فروکش کرده است.» این را میگوید و اضافه میکند: «برخی از دانشجویان ایرانی، و نه همه آنها، مشکل زبان انگلیسی دارند. در واقع این عده قادر نیستند رابطه کلامی برقرار کنند، بگویند چه میخواهند و انتظارشان چیست، در نتیجه متوجه پاسخ هم نمیشوند و این موضوع مشکلساز میشود.» به عقیده او اگر مشاجرهای هم صورت گرفته به خاطر عدم ارتباط متقابل و ندانستن زبان انگلیسی بوده است و گرنه کسی سو نیتی در این گونه رفتار ندارد. سوال میکنم که چنین مشکلاتی چگونه حل شده است، پاسخ میدهد: «معمولن از یک نفر که میتواند مفاهیم را منتقل کند کمک میگیرند؛ یعنی یک نفر مترجم ایرانی.» بعد ادامه میدهد: «به نظرم وضعیت زبان دانشجویان بهتر شده است و کمتر از قبل چنین مشکلاتی دیده میشود.» نظر او تا حد زیادی درست است چون مدتی است که برای ثبت نام در دانشگاه داشتن مدرک زبان (آیلتس یا تافل) اجباری شده است.
او در پاسخ به این پرسش که چنین مشکلاتی آیا به مدیریت هم گزارش میشود یا نه میگوید: «این بخشی از کار ماست و باید بتوانیم آن را حل کنیم.» شاید بروز چنین مسایلی به طور مکرر سبب شود که کارکنان از مدیریت برای حل آن کمک درخواست کنند اما در شرایط فعلی گویا نیازی به کمک مدیران نیست.
از فضلین میپرسم با وجود تعداد پرشمار رستورانهای ایرانی، آیا هیچ وقت وسوسه نشده است که آنها را امتحان کند، پاسخ میدهد که ذائقهای ماجراجو ندارد و معمولن در میان غذاهای متنوع مالایی چند نوع محدود از آنها را برای خوردن انتخاب میکند. وقتی از غذاهای ایرانی سوال کردم انگار تا پیش از این به چنین موضوعی فکر نکرده است و از طعم غذاها میپرسد که ترشند یا شیرین؟ پاسخش را که دریافت میکند میگوید: «حتمن یک بار مادرش شوهرم را به یکی از این رستورانها میبرم.»